ابعاد عرفاني و سياسي مهدويت در انديشه امام (ره) (1)
ابعاد عرفاني و سياسي مهدويت در انديشه امام (ره) (1)
از اين رو نگرش امام خميني به مهدويت با انديشههاي عرفاني و سياسي شيعه درباره امامان ارتباط مستقيم پيدا ميكند. زيرا در اين انديشه، امام بعنوان انسان كامل و حجت حق بر روي زمين صاحب ولايت تامه بر جهانيان است و نيز تنها اوست كه ميتواند با تشكيل حكومت عدل الهي، عدالت را اجرا كرده، حق مظلومان را از ظالمان ستانده و زمينه اجراي احكام و حدود الهي را فراهم نمايد.
بنابراين با توجه به سير عرفاني و ديني امام خميني و نيز اينكه ايشان به عنوان يك رهبر ديني موفق به تشكيل حكومتي ديني گرديد كه مدعاي آن زمينهسازي شرايط لازم براي ظهور حضرت مهدي بود توجه به ديدگاههاي امام خميني در اين خصوص اهميت خاص دارد. يعني امام خميني با داشتن زمينههاي ديني، عرفاني، فقهي و فلسفي و با طي زمان طولاني عمر خود در مبارزه بر عليه يك رژيم طاغوتي و سپس تشكيل يك حكومت اسلامي با استفاده از ابزارهاي موجود، درصدد بود تا از خود و نظام پرداخته خود و مردمان آن بعنوان انسانهايي داراي بينش منتظران ظهور آن حضرت ترسيم نمايد كه تلاش آنها زمينهسازي ظهور آن حضرت با انتظار روحاني است. در اين ميان بواسطه تجربيات و ديدگاههاي عرفان شيعي و تجربه مبارزه سياسي، تشكيل حكومت و داشتن انديشه سياسي مربوطه، كاوش ديدگاه امام خميني در اين خصوص ضرورت مييابد. از اين رو در اين مقاله با فرض موارد فوق، ابعاد عرفاني و سياسي ديدگاه امام با گستره بيشتري مورد مطالعه قرار ميگيرد.
1ـ ابعاد عرفاني مهدويت
الف: انسان كامل
با اين وصف، عارفان ويژگيهاي چندي را براي انسان كامل در نظر گرفتهاند كه از جمله آنها ميتوان به جامعيت، وساطت در فيض وجودي و اعطاي معارف و كمالات، خلافت و تصرف، غائيت و اختيار اشاره كرد. در اين ميان، جامعيت انسان هم از حيث اسماء و هم از حيث مراتب عالم است، از حيث اسماء، انسان كامل به صورت رحمان خلقت يافته و آيينه جامع صفات الهي و مظهر اعتدال جمال و جلال ربوبي است، از حيث مراتب عالم، انسان از آن جهت عالم صغير است كه واجد ويژگيها و ابعاد همه نشئات سابق و لاحق بر خويش است. 2 ويژگي وساطت او، همان ميانجي بودن او بين حق و خلق از حيث افاضه وجودي و اعطاي معارف و كمالات است. ابن عربي اهميت وساطت انسان را در فيض وجودي تا آنجا ميداند كه اگر انسان كامل عالم را ترك نمايد، امر به عالم آخرت انتقال مييابد و عالم از كمالات خالي ميگردد. 3 و در نهايت جامعيت انسان باعث توانايي او در تصرف و خلقت ميگردد تا آنجا كه در بين اسماء الهي، اسم اعظم حاوي همه اسماء و معدل مقتضيات اسماء جلال و جمال و در نتيجه متصرف در آنهاست، پس به طور خلاصه انسان كامل معني و مايه شرافت عالم هستي است.
با اين وصف يكي از ويژگيهاي اوليه حضرت صاحب از ديد عرفاني انسان كامل بودن و حجت حق بودن او است، زيرا در ديدگاه ديني شيعه و به تبع آن امام خميني، پيامبر اكرم و سپس ائمه اطهار و از جمله حضرت مهدي مصاديق واقعي و حقيقي انسانهاي كامل بر روي زمين هستند كه داراي مقام خليفه الهي خدا ميباشند. از اين رو امام خميني در عظمت وجودي انسان كامل ميگويد:
«تعين اسم جامع و صورت آن عبارت از عين ثابت انسان كامل و حقيقت محمديه(ص) است. چنانچه منظور تجلي عيني فيض اقدس فيض مقدس است. و مظهر تجلي مقام واحديت مقام الوهيت است. و مظهر تجلي عين ثابت انسان كامل روح اعظم است و ساير موجودات اسماييه و علميه و عينيه مظاهر كليه و جزئيه اين حقايق و رقايق است.»4
امام خميني سپس بيان ميدارند كه انسان كامل با اين عظمت وجودي تنها كسي است كه خداوند به او اسم اعظم را بياموخت و تنها او بود كه توانست ظرفيت وجودي تحمل امانت الهي را داشته باشد، كه همان ولايت مطلقه عرفاني ميشود و از اين ولايت مطلقه به فيض مقدس تعبير ميشود. در نظر امام تجلي تام حقيقت اسم اعظم بر پيامبر و اهل بيت او بوده است زيرا تنها آنها انسانهاي كاملي بوده و هستند كه كاملترين مظهر خداوند و مجلاي جميع شئون الهي و خليفه واقعي خدا و مقام ظهور اسم اعلاي خداوند ميباشند. از اين رو امام خميني ميگويد: «در ميان ابناي بشر جز حقيقت محمدي صليالله عليه و آله و اولياي آن حضرت كه در روحانيت با ايشان متحدند كسي يافت نميشود كه اين اسم به تمام حقيقتش و [بدان گونه كه هست] بر او تجلي كند.»5
از اين رو ميتوان به قطع و يقين حضرت صاحب را، كه اكنون حي و حاضر است، مصداق واقعي انسان كامل و خليفه الهي بر روي زمين دانست كه امام خميني نيز به اين مسئله به صراحت اعلام كرده و گفته است كه: «والعصر ان الانسان لفي خسر، عصر هم محتمل است كه در اين زمان حضرت مهدي ـ سلامالله عليه ـ باشد يا انسان كامل باشد كه مصداق بزرگش رسول اكرم و ائمه هدي و در عصر ما حضرت مهدي ـ سلام الله عليه ـ است.»6
بنابراين ميتوان گفت حضرت مهدي بواسطه اينكه آخرين امام از سلسله امامت و ولايت ميباشد او انسان كامل زمان ما است كه ولايت در او و با او خاتمه مييابد. يعني همانطور كه نبوت با حضرت رسول خاتمه يافت ولايت نيز با حضرت مهدي خاتمه مييابد.
بطور كلي ميتوان گفت كه از ديدگاه امام خميني خلقت ائمه اطهار و نيز حضرت مهدي با خلقت پيامبر اكرم از يك نور واحدي بوده است. يعني حضرت مهدي نيز مثل ساير ائمه و پيامبر اكرم داراي جايگاه انسان كامل، خليفه خدا و ولايت مطلقه الهي در روي زمين است كه اين نشاندهنده جايگاه رفيع ايشان در هستي ميباشد.
ب: ختم ولايت
در عرفان اسلامي، بواسطه حقيقت ختم نبوت، انديشه ختم ولايت نيز وجود دارد، از اين رو به نظر عارفان شيعه و بسياري از عارفان، ختم ولايت مطلقه، امام علي بن ابيطالب و ختم ولايت مقيده، فرزند ايشان امام مهدي است. 7
از اين رو در انديشه شيعي، ضمن تأكيد بر ولايت عرفاني و ديني حضرت صاحب، بر ارتباط اين ولايت با امامت ديني نيز تأكيد شده است. زيرا در اين انديشه امامت تداوم بخش نبوت از ابعاد گوناگون آن است يعني امامت مقامي ديني و سياسي است كه بعد از نبوت وظيفه هدايت ديني و سياسي جامعه به عهده آن است. از اين رو جايگاهي را كه امامت دارد ميتوان از آن به ولايت تعبير كرد. از اين رو ولايت مقام الهي است كه از آن امام ميباشد و حقيقت آن ظهور الوهيت ميباشد به گفته امام خميني: «حقيقت خلافت و ولايت، ظهور الوهيت است و آن اصل وجود و كمال آن است و هر موجود حظي دارد و لطيفه الهيه در سرتاسر كائنات از عوالم غيب تا منتهاي شهادت بر ناصيه همه ثبت است.»8
به بيان ديگر ولايت عبارت از فيض منبسط مطلق است كه خارج از همه حدود و تعينات است كه از آن به وجود مطلق تعبير ميشود. از اينرو امام خميني بر آن است كه ولايت در معناي عميق الهي، آن شعبهاي از توحيد است و اهميت آن در مقامات عرفاني تا آنجاست كه ولايت تعين اول از تعينات اوست و مصداق آن ولايت احمدي علوي ميباشد. بنابراين امام خميني حقيقت خلافتهاي ظاهري را هم به ولايت برميگرداند و ميگويد: «اين خلافتي كه پيرامون مقام و قدر و منزلتش (مطالبي) شنيدي، همان حقيقت ولايت است، زيرا كه ولايت عبارت از قرب يا محبوبيت، يا تصرف يا ربوبيت و يا نيابت است و اينها همه حق (و واقعيت) اين حقيقت، و ديگر مراتب ظل و سايه آنند و اين خلافت رب، ولايت علويه(ع) است كه با حقيقت خلافت محمديه(ص) در نشئه امر و خلق متحد است.»9
امام خميني صاحبان واقعي اين ولايت عرفاني و باطني را پيامبر اكرم و ائمه اطهار ميداند، زيرا بر آن است كه پيامبر اكرم و ائمه اطهار از نور واحد آفريده شدهاند و داراي اتحاد وجودي با هم هستند. از اين رو همه آنها و نيز حضرت صاحبالزمان داراي اين ولايت هستند. به بيان ديگر پيامبر و اهل بيت ايشان از ديد امام خميني بهانه خلقت و آفرينش بودهاند كه شناخت حق تعالي و نيز سعادت خلق و تنها از طريق آنها امكانپذير است، چرا كه آنها راههاي متصلكننده آسمان الوهيت و زمينهاي مخلوقاتند و ولايت در ايشان ظاهر گشته و نبوت و رسالت در آنان نهفته است. 10
با اين وصف ميتوان گفت ائمه اطهار صاحبان ولايت به معناي اخص و واقعي، و حضرت مهدي، صاحب ختم ولايت ميباشد از اين رو امام خميني درباره ولايت ايشان ميگويد: «همانطوري كه رسول اكرم به حسب واقع حاكم بر جميع موجودات است، حضرت مهدي همانطور حاكم بر جميع موجودات است، آن خاتم رسل است و اين خاتم ولايت، آن خاتم ولايت كلي بالاصاله است و اين خاتم ولايت كلي به تبعيت است.»11
از اين رو امام خميني حضرت صاحب را داراي جايگاه واسطه فيض و عنايات حق ميداند كه خداوند در اين زمان مواهب خود را به واسطه او بر خلايق ارزاني ميدارد. تا آنجا كه از ديد امام خميني حضرت صاحب داراي سلطه و احاطه بر جميع تغييرات و تبديلات عالم طبيعت است. يعني تعيين و تدوين سرنوشت هستي در زمانه حاضر در يد قدرت اوست كه اين بواسطه دارا بودن قدرت ولايت الهي ميباشد. و بواسطه اين قدرت، او ميتواند در تدبير طبيعت تغييراتي را ايجاد نمايد. به گفته امام خميني هر يك از جزئيات طبيعت را خواهد بطيتي الحركه كند و هر يك را خواهد سريع كند، و هر رزقي را خواهد توسعه دهد و هر يك را خواهد تضيق كند، و اين اراده حق است و ظل و شعاع اراده ازليه و تابع فرامين الهي است. 12
پی نوشت ها :
1. دكتر سعيد رحيميان، مباني عرفان نظري، سمت، 1383 ـ چاپ اول، ص 225 ـ 230.
2. ابن عربي، فصوص الحكم، تصحيح عفيفي، تهران، انتشارات الزهراء، 1366، ص 54 و 144.
3. ابن عربي، نقش الفصوص، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا، ص 1 و 2.
4. امام خميني، مصباحالهدايه، همان، ص 22 ـ 21.
5. امام خميني، شرح دعاي سحر، همان، ص 77 ـ 76.
6. صحيفه امام، ج 8، ص 327.
7. رحيميان، همان، ص 242.
8. امام خميني، آدابالصلوه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، 1370، ص 141.
9. امام خميني، مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، 1373، ص 36.
10. رك به: امام خميني، شرح دعاي سحر، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، 1374، ص 4ـ3.
11. صحيفه امام، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، 1378، ج. م، ص 249.
12. امام خميني، آدابالصلوه، همان، ص 327.
/ن
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}